امروز شنبه 03 آذر 1403 http://athir.cloob24.com
0

مقدمه: فعالان کسب و کار به روشنی می بینند که ماهیت نیروی کار، تکنولوژی مورد استفاده به منظور خلق ارزش افزوده، سیاست های جهانی عرصه رقابت در کنار روندهای اجتماعی به سرعت تغییر می کنند. این مثالها گذشته از ضربه های اقتصادی هستند که در محیط خرد اتفاق می افتند. به همین منظور رهبران سازمانهایی که به رشد و بقا می اندیشند بایستی قابلیت تطابق با محیط را به عنوان یکی از قابلیتهای مهم در نظر داشته و مجموعه خود را منعطف نگه داشته و به سوی تغییر سوق دهند. به همین دلیل است که اکنون توانایی تسهیل گری تغییر یکی از شایستگی های اساسی لازم برای فعالیت حرفه ای در مدیریت منابع انسانی مورد توجه این رهبران قرار گرفته است.

نویسنده: دکتر نسیم بهبود

0

در بند «دیپلماسی شهری» چشم انداز جهان شهر برکت و کرامت یکی از مواردی که دستیابی به آن در بازآرایی و بازطراحی شهری مورد توجه قرار گرفته ترسیم جایگاه شهر به عنوان «مقوم سرمایه اجتماعی» است. در عصر حاضر نظام های مطالعات شهری و شهرنشینی صرفاً معطوف به کالبد زیستی شهر نیست. بلکه علاوه بر پردازش کالبدی و بررسی کمیت های مادی آن، از جهت کیفیت های ارزشی و اخلاقی نیز مورد توجه قرار می گیرد. شهر همچون ارگانیسیمی است که از دو جهت «کالبدی و زیستی» و «فرهنگی و اجتماعی» هر روز پیچیده تر می شود و به نقطه آرمانی خود یعنی تقویت ساختارهای همبستگی اجتماعی و همچنین به انتظام و ساختارهای فضای شهری نزدیک تر می گردد. بر همین اساس سرمایه اجتماعی یکی از عوامل بسیار مهم و اثرگذار برای پایداری سکونتگاه ها در ابعاد کلان (جامعه)، میانه (بنگاه ها و مؤسسات) و خرد (خانوارها و افراد) محسوب می شود که شهرها نیز به عنوان یکی از سکونتگاه های بسیار مهم بشری از این قاعده مستثنا نیستند. سرمایه اجتماعی از پیش شرط ها و پیش نیازهای اساسی توسعه شهری است که عناصرتشکیل دهنده ای همچون «اعتماد اجتماعی، مشارکت اجتماعی، انسجام اجتماعی، آگاهی اجتماعی، درجه معنویت» دارد. سرمایه اجتماعی از آن جهت اهمیت دارد که علاوه بر اثرگذاری بر مقولات توسعه و پیشرفت «پایداری شهری» را نیز سبب می شود. به بیان دیگر پایداری شهری به دنبال تأمین رفاه نسبی، مشارکت شهروندان و افزایش آگاهی اجتماعی برای همه اعضای جامعه محقق می شود.

0

به ادراک فرد از موقعیت تحصیلی خود در زندگی برطبق فرهنگ و سنت با توجه به اهداف، انتظارات و استاندارها کیفیت زندگی تحصیلی می گویند. با توجه به این که بخش قابل توجهی از عمر مفید دانش آموزان در فضای مدرسه سپری می شود و اکنون در ایام کرونا زمان زیادی را به صورت مجازی درگیر فعالیت های مربوط به تحصیل هستند این موضوع از اهمیت فراوانی برخوردار است. کیفیت تحصیلی مطلوب باعث اشتیاق به تحصیل و در نهایت اشتیاق به علم می شود. یک زندگی تحصیلی با کیفیت و مطلوب رابطه مستقیم با سطح رضایت مندی دانش آموزان در مقاطع مختلف دارد. طبق مطالعات در کشور ما هرچه به سمت مقاطع بالاتر تحصیل می رویم سطح رضایت مندی کاهش می یابد زیرا با چالش های جدی تناقض، عدم یکپارچگی و دستپاچگی در آموزش روبه رو هستیم. اگر زندگی تحصیلی دانش آموزان در مقاطع پایین تر از کیفیت مناسب برخوردار نباشد در مقاطع بالاتر نتیجه ای جز شکست سیستم آموزشی را به دنبال نخواهد داشت. درعوض اگر کیفیت تحصیلی بالا باشد سبب آرامش و امنیت دانش آموزان، افزایش اعتماد به نفس، قدرت و قاطعیت در تصمیم گیری، احساس خود ارزشمندی و ریسک پذیری می شود.

0

مجموعه مدیریت شهری ارائه دهنده خدمات مستمر و فشرده از بامداد تا بامداد است و هرگز اداره شهر با وقفه رو به رو نمی شود، بنابراین مدیران و سرمایه های انسانی آن، فرایندی پراسترس و فرسایشی پیش روی خود دارند که اگر دست اندرکاران مربوط اصول آن را رعایت نکنند، هم بر عملکرد افراد اثر نامطلوب می گذارد و هم سبب کاهش قابلیت های سازمان می شود. در همین راستا، برای افزایش بهره وری و رسیدن به سطح مطلوب و استاندارد مدیریت شهری باید به اصول زیر توجه کرد:

1. جامعیت و پوشش کامل امور شهری: هرچند تا تحقق مدیریت واحد شهری فاصله بسیاری داریم، فرایندهای سیستم مدیریت شهری باید جامعیت حداکثری داشته باشد. این پوشش باید به گونه ای باشد که تمام سازمان ها و ادارات موثر و مسئول در اداره شهر درقالب یک سیستم تعاملی هدفمند و هماهنگ عمل کنند و به انجام مسئولیت هایشان بپردازند. در چنین شرایطی، هماهنگی و روابط بین سازمانی از اهمیت و جایگاهی ویژه برخوردار است.

2. برنامه ریزی جامع شهری: برنامه ریزی شهری جزو وظایف و عناصر اصلی سیستم مدیریت شهری محسوب می شود. بر این اساس، برنامه ریزی فیزیکی، اقتصادی و اجتماعی یک شهر باید تحت نظارت و هدایت سیستم مذکور باشد. این برنامه ریزی باید با همه جانبه نگری، به جامعیت و کلیت امور شهری توجه کند.

3. مشارکت پذیری: مدیریت شهری به تنهایی قادر به اداره شهر نیست، پس باید قابلیت مشارکت پذیری و جذب مشارکت شهروندان، سرمایه گذاران، نهادهای دولتی، بخش خصوصی و... را داشته باشد. در این راستا چارچوب سازمانی باید به نحوی طراحی شود که تمام عناصر و وظایف سیستم، از امور بسیار روزمره جزئی گرفته تا برنامه ریزی ها و سیاست گذاری های بسیار درازمدت و کلان مورد توجه جدی و کافی قرار گیرد.

4. لزوم طراحی ساختار سازمانی و تشکیلاتی چندسطحی: مدیریت شهری تکالیف و وظایف پیچیده و فراوانی دارد. از تقنین در شورای اسلامی شهر گرفته تا اجرای پروژه های عمرانی، امور خدماتی متنوع و فعالیت های فرهنگی و اجتماعی که در مناطق و سازمان های وابسته به خود زیرپوشش قرار می دهد، پس برای اداره شهر باید ساختار سازمانی و تشکیلاتی چالاک، ارگانیک و چندسطحی داشته باشد تا بتواند همه وظایف عملکردی خود را پوشش دهد.

باتوجه به گسترش بی رویه شهرها و نقش مهم و جدی که در حکمرانی ایفا می کنند، امروزه اهمیت کیفیت و خدماتی که می دهند، بیش از هر زمان دیگری محل توجه قرار گرفته است، لذا ضرورت دارد سازمان مدیریت شهری به گونه ای هوشمند و با درنظر گرفتن نیازهای همه آحاد شهر، طراحی و اداره شود.

منبع: روزنامه شهرآرا، پنجشنبه 5 اسفند 1400، شماره 3614

0

یکی از دستاوردهای مهم مدیریت شهری توسعه یافته بهره مندی از شهروندان فعال و مشارکت جو است. شهروندانی که به اتفاقات شهر حساس هستند، نسبت به آن دغدغه دارند و در زمینه های مورد نیاز فعالانه مشارکت می نمایند. کنش و واکنشی شهرنشینان نسبت به محیط شهری و اتفاقات پیرامون آن در دو دسته فعال و غیرفعال طبقه بندی می شود. معمولاً در مطالعات شهری آن میزان که به دسته فعال پرداخته می شود در مورد واکنش های غیرفعال و شهروندان دارای این شاخصه (به دلیل نامحسوس وخنثی بودن) توجه صورت نمی پذیرد. این در حالی است که اساسی ترین اصل شکوفایی و رونق شهرها مشارکت آحاد شهروندان در مسائل، فرایندها و موضوعات شهری است. نحوه تعامل شهروندان با مدیران، مشارکت فعالانه شهروندان، اعتماد و احترام دوسویه و شفافیت در ارائه اطلاعات از جمله معیارهای یک حکمروایی خوب است که در نهایت پیشرفت و شکوفایی شهرها را به دنبال دارد. در مطالعات روانشناسی و رفتارشناسی محیطی پدیده انفعال مخاطب که اغلب ناشی از ناآگاهی، بی توجهی، بی تفاوتی و عدم حساسیت نسبت به وجوه محیط و اتفاقات پیرامون آن است به «بی حسی محیطی» و یا «کرختی» تعبیر می شود. بی حسی محیطی، همواره به دلیل ناآگاهی مخاطب ایجاد نمی گردد بلکه در بسیاری موارد ممکن است افراد به محیط و محرکه های نامطلوب آن آگاه بوده اما قدرت کنترل و ایجاد تغییرات مورد نیاز در آن را نداشته باشند. در مواجهه با پدیده بی حسی محیطی دو دسته راهکار ارائه می شود. دسته اول از منظر روانشناسی محیطی راهکارهای مقابله با کرختی و مشکلات ناشی از آن را بررسی می کند و راه حل هایی ارائه می دهد که مخاطب را هدف قرار می دهند تا از راه های مختلف آموزشی و تبلیغاتی جهت تحریک آگاهی و حساسیت آن ها به محیط بپردازد. دسته دوم راه حال هایی است که متوجه متخصصان از جمله معماران، پژوهشگران محیطی و... هستند که برانگیزانندگی عوامل محیط را تقویت کرده و از خنثی بودن آن جلوگیری می نمایند. به تعبیر ساده تر برای پیشگیری از بی حسی محیطی شهروندان سه گانه عملیاتی مدیریت شهری، شهروندان و محیط (شهر) مورد توجه قرار می گیرد:
1: مدیریت شهری: شهرداری باید به شهروندان احترام بگذارد، حقوق و مصالح آن ها را در نظر بگیرد و زمینه های آگاهی بخشی و مشارکت همه جانبه شهروندان را فراهم سازد.
2: محیط: محیط شهری باید برای شهروندان برانگیزاننده باشد. برانگیزانندگی در سلامت و پاکیزگی زیستی، نمادها و المان های شهری، معماری اصیل و فاخر و یکپارچگی، روانی و دسترس پذیری ایجاد می شود.
3: شهروندان: افزایش آگاهی های عمومی شهروندان در ارتباط با مسائل شهری و ایجاد حس تعلق و تعهد در آن ها نسبت به محیط شهری نقطه مقابل بی حسی شهروندی قرار دارد.
شهر متعلق به همه شهروندان است. لذا بی حسی محیطی شهروندان به معنای محروم ماندن از استعدادها، قابلیت ها، افکار و توانایی های آن ها در اداره شهر خواهد بود که منجر به از دست رفتن فرصت های توسعه شهری می گردد.

منبع: روزنامه شهرآرا، یکشنبه 10 بهمن 1400، شماره3593

0

نقش مدارس و معلمان در تقویت و توسعه تفکر پژوهشی
حسن ستایش

حس کنجکاوی و حقیقت جویی امری فطری است که در نهاد تک تک اعضای سالم نونهالان جامعه به ودیعت نهاده شده است و باید با فراهم آوردن شرایط مناسب به تدریج فعالیت یابد. بدیهی است این استعداد ذاتی اول باید در محیط خانواده و آموزشگاه بروز یابد و شکوفا شود و سپس در محیط های سایر نهادهای اجتماعی نشوونما کند. اما در دنیای امروز نقش نظام آموزشی به دلیل تحولات اقتصادی، علمی، فنی در این زمینه چشمگیر تر از سایر نهاد ها است. نقش نظام آموزشی از آن جهت حائز اهمیت است که از قلمرو و دامنه شمول بسیار گسترده ای برخوردار است و مدت زمان نسبتا زیادی از اوقات مفید اعضای جامعه مشتمل بر نو نهالان و کودکان و نوجوانان و جوانان را در بر می گیرد. البته نظام آموزشی صرفاً در برگیرنده دانش آموزان و معلمین و مدیران مدارس نیست بلکه ساختار سازمانی و بستری که اینگونه افراد در آن کار می کنند و قوانین و سیاست هایی که آنها را تحت تاثیر قرار می دهند نیز باید مد نظر باشد. با نگاهی به نقش نظام آموزش و پرورش به عنوان تربیت کننده و آموزش دهنده سرمایه های انسانی خلاق و پژوهشگر باید این سوال کلیدی و مهم را مطرح کرد که نظام آموزش و پرورش ما تا چه حد فراگیران را به این سمت سوق می دهد.در پاسخ می توان گفت: پژوهش و نو آوری در جامعه ای توسعه پیدا می کند که نظام آموزشی و فرهنگی، زمینه و بستر مناسبی برای آن را تدارک دیده باشد. بنابراین تحقیق را می توان در کنار آموزش یکی از اهداف بسیار مهم آموزش و پرورش دانست که باید مورد توجه قرار گیرد و به نظر می رسد که مدارس و معلمان در این میان دارای وظیفه بسیار مهم و حساسی هستند که می توانند علاوه بر فعالیت های تحقیقاتی روح و انگیزه تحقیق و روش های درست پژوهش را در میان دانش آموزان نهادینه کنند.

کلمات کلیدی: پژوهش، آموزشی، پرورش، معلم، مدرسه

جایگاه پژوهش
از جمله عوامل بسیار مهم در شناخت مشکلات جامعه و یافتن راه حل برای آنها، امر پژوهش و تحقیق است. پژوهش از دو بعد دارای اهمیت است. نخست اینکه چاره گشای مشکلات فردی و اجتماعی است و دیگر این که با افزایش دانسته های انسان به او کمک می کند تا با انتقال یافته های خود به دیگران در حل مشکلات جامعه کمک مضاعف کند. اما نکته مهم این است که خود پژوهش نیز نیازمند آموزش است چرا که پژوهش در حقیقت یک فن است و روش های مختلفی دارد که یادگیری و به کار بستن آنها جز با آموزش میسر نیست.
در واقع تاکیدی که در تعریف تحقیق بر روش های منظم شده است ما را به آنجا راهنمایی می کند که روش های منظم فقط با آموزش حاصل می شوند نه به صورت تصادفی.اما متاسفانه هنوز فرهنگ پژوهش در کشور ما نهادینه نشده و باور راستین برای پژوهش در بخش های گوناگون آموزشی و فرهنگی تقویت نشده است که بتوان از آن در جهت توسعه و پیشرفت کشور استفاده کرد. اعتقاد به اینکه پژوهش می تواند بسیاری از مسائل را حل کند یا آنها را کاهش دهد در میان مسئولان چندان قوی نیست و هنوز بسیاری از دست اندر کاران طعم شیرین استفاده از نتایج تحقیق را نچشیده اند. این قضیه در مورد نهادهایی که رسماً متولی این امرند و نام تحقیقات را با خود یدک می کشند نیز صادق است. در حال حاضر مقوله پژوهش در دانشگاه های سراسر کشور به عنوان کار تفریحی و درجه دوم تلقی می شود و برای تربیت پژوهشگر حرفه ای هیچگاه تدبیری جدی اندیشیده نشده است. آمار موجود نشان می دهد که در کشور ما به ازای هر یک میلیون نفر شمار محققان کم و از نظر سهم تحقیقات از تولید ناخالص ملی اندک است. در حالیکه در کشورهای پیشرفته 3000 نفر به ازای هر یک میلیون نفر محقق به چشم می خورد و قریب به درصد از تولید ناخالص ملی برای تحقیقات منظور می شود.شکی نیست که مهمترین و اساسی ترین رکن نظام پژوهشی را نیروی انسانی محقق که از توانایی ها، قابلیت ها و مهارت های لازم پژوهشی برخوردار باشند تشکیل می دهند. آموزش و پرورش به عنوان اولین پایگاه رسمی فرهنگ سازی در این زمینه وظیفه ای خطیر و بزرگ بر عهده دارد که همانا تربیت نسلی جستجوگر، اندیشمند، دانا و توانا است. شواهد نشان می دهد این نهاد در این زمینه چندان کامیاب نبوده است. امر پروهش باید با قدرت، قوت، جدیت و گستردگی بیشتری در نظام آموزشی کشور (از پیش دبستان تا تحصیلات تکمیلی و آکادمیک) توسعه و دنبال شود تا دانش آموزان به پژوهش و پژوهش گری علاقه مند شده و آینده تحقیقاتی کشور را به نحو مطلوب محقق کنند.

پیشینه
در زمینه گسترش فرهنگ پژوهشی، نهاد آموزش و پرورش راهکارهای متعددی را تا کنون در قالب تاسیس مراکز پژوهشی، طرح ها و برنامه هایی در سطح دانش آموزان و معلمان به اجرا در آورده است که برخی از آنها عبارتند از:
الف- تاسیس پژوهشکده های آموزش و پرورش
وزارت آموزش و پرورش در راستای حمایت از امر پژوهش و تربیت مربیان پژوهشگر آزموده و شایسته و ارتباط لازم بین نظام آموزشی با نظام پژوهشی و تحقیقاتی در تهران و چند شهر بزرگ کشور پژوهشکده هایی به وجود آورده است.
ب- طرح معلم پژوهنده
به منظور ترغیب به حل مسائل آموزشی و تربیتی از طریق پژوهش در عمل، توسعه اندیشه پژوهشگری در بین معلمان و سایر کارکنان، بهره گیری از تجارب معلمان پژوهنده و نوآور و ارج نهادن به فعالیت های پژوهشی برنامه معلم پژوهنده از سال به ابتکار پژوهشکده تعلیم وتربیت و با مشارکت فعال شورای تحقیقات استان ها در سراسر کشور به اجرا درآمد که از طریق آن همکاران فرهنگی می توانند به اقدام پژوهشی بپردازند. یعنی معلمان و مربیان آگاه و علاقمند می توانند در مورد مسائلی که در کلاس درس یا مدرسه با آن مواجه هستند به پژوهش بپردازند. زمینه‌ها و محورهای موضوعی،گزارش معلمان در مورد مسائلی است که در کلاس درس یا مدرسه با آن مواجه بوده‌اند. این موضوعات عبارت از چگونگی تدریس یک مفهوم علمی با موضوع درسی، تولید روش حل مسایل رفتاری دانش‌آموزان در موارد خاص و شیوه‌های اداره کلاس مرتبط با تعلیم وتربیت بوده است. واقعیت این است که فلسفه وجودی این پژوهشکده ها و طرح معلم پژوهنده برای رفع و علاج موانع, مشکلات و نارسایی های فعلی آموزش و پرورش بوده است نه درجهت گسترش فرهنگ پژوهشی در کشور.
ج- پژوهش سراهای دانش آموزی
ایجاد شرایط و امکاناتی که رشد خلاقیت ها و ارتقای دانش وتوانایی دانش آموزان را به تناسب استعدادهای آنان فراهم نماید یکی از اهداف اساسی آموزش وپرورش است. تحقق این هدف با توجه به تفاوت توانمندی های دانش آموزان و نیز کثرت جمعیت دانش آموزی مستلزم دسترسی به منابع و امکانات مناسب است، ولی محدودیت های موجود عمدتاً انجام برنامه های مبتنی برگستره استعدادها وتفاوت های فردی دانش آموزان را با مشکل مواجه می سازد.
لذا ایجاد زمینه هایی برای افراد علاقمند ومستعدی که با روحیه تحقیق وپژوهش در تعمیق و گسترش آموخته های خود اهتمام دارند امری ضروری به نظر می رسد. به همین منظور برنامه ای به صورت دستورالعمل تأسیس پژوهشسراهای دانش آموزی درسال از طرف معاون آموزش وپرورش نظری ومهارتی وزارت متبوع به کلیه استان ها ابلاغ شد. ولی از آنجا که تا کنون تعداد اندکی پژوهشسرای دانش آموزی در سراسرکشور تاسیس شده است نمی توان به این زودی انتظار داشت که نتیجه مطلوبی در این زمینه حاصل آید.
د- واحد درسی مطالعات پژوهشی
چند سالی است که در جهت آشنایی دانش آموزان با مبانی تحقیق در مقطع دبیرستان درس «مطالعات پژوهشی» تدارک دیده شده است ولی به دلیل اختیاری بودن آن و عدم آشنایی بسیاری از معلمان با اصول تحقیقاتی و نبود امکانات مناسب، این درس چندان جدی گرفته نمی شود و می توان گفت که عملا کار پژوهش صورت نمی گیرد.
ه- مسابقات انشا و مقاله نویسی
گاهی از سوی برخی ارگان های دولتی مانند سازمان بهزیستی یا سازمان آب و غیره موضوعاتی مانند رعایت بهداشت یا صرفه جویی در مصرف آب به عنوان موضوع انشا یا مسابقه مقاله نویسی در مدارس طرح می شود یا یک سری مسابقات فرهنگی کشوری مانند پرسش مهر از سوی آموزش و پرورش انجام می گیرد که بر اساس آن دانش آموزان اقدام به تهیه مقاله، تحقیق و.. می کنند.
و- پژوهش دانش آموزی
یکی دیگر از مباحثی که طی چندین سال اخیر در نظام آموزش و پرورش کشورمان مد نظر قرار گرفته انجام تحقیق و پژوهش توسط دانش آموزان است. اوایل سال تحصیلی – بخشنامه ای به مدارس ارسال شد و از دبیران خواسته شد ضمن دو نوبتی شدن امتحانات شیوه ارزشیابی از آموخته های دانش آموزان نیز تغییر کند که درآن مسئله نمره تحقیق به عنوان تکلیف درسی مطرح شد، ولی اشاره ای به این نشد که تحقیق توسط دانش آموز و ارزشیابی آن چگونه باید باشد؟ مراحل مختلف یک تحقیق دانش آموزی و نظارت معلمان چگونه باید صورت گیرد؟
در پی ابلاغ این بخشنامه به مدارس، معلمان بدون این که از پژوهش دانش آموزی و اجرای صحیح آن آگاهی لازم داشته باشند. از آن هنگام تا کنون در حیطه هر درسی موضوعاتی را به دانش آموزان پیشنهاد کرده اند تا در مورد آنها تحقیق کنند. انتخاب موضوعات بر حسب اینکه پژوهش فردی یا گروهی باشد متنوع بوده است و هر معلمی برای درسی که آموزش می دهد در این امر کاملا سلیقه ای عمل کرده است. اما از آنجا که دانش آموزان از پیش، روش تحقیق را آموزش ندیده اند بسیاری از تحقیقاتی را که انجام داده اند با اسلوب صحیح تحقیق منطبق نبوده است. وانگهی تحقیق مستلزم امکانات و منابع و زمان کافی است که متاسفانه این شرایط برای دانش آموزان مهیا نبوده است.

ضرورت آموزش پژوهش محور
باید توجه داشت برای سال های آتی که کشور ما فاقد منابع عمده درآمد زای زیر زمینی خواهد شد، راهی جز تحقیق و نوآوری برای اداره جامعه نمی ماند که این امر قهراً می تواند به دست پژوهشگران و هیات های علمی محقق می شود. بنابراین با توجه به اهمیت پژوهش و نقش کلیدی آن در رشد و توسعه جوامع، گسترش و تقویت نهاد های علمی و پژوهشی و اهتمام در جهت اشاعه فرهنگ پژوهش و ارتقاء جایگاه تحقیقات در کشور، برای سرعت بخشیدن به روند توسعه یکی از لوازم و ضرورت های بنیادین جامعه است.علیرغم تلاش هایی که در جهت اشاعه فرهنگ پژوهش در آموزش و پرورش انجام می گیرد متاسفانه فعالیت های فرهنگی لازم برای شناسایی اهمیت پژوهش بخوبی انجام نشده و در مدارس ما امر پژوهش چندان جدی گرفته نمی شود. به همین علت دانش آموزان پس از گذراندن دوران دبیرستان و ورود به دانشگاه به علت عدم آشنایی با این مقوله حتی علاقه ای به کارهای تحقیقی و عملی نشان نمی دهند و ما همواره شاهد تحقیقاتی سطحی، ناکارآمد و حتی کپی برداری شده در دانشگاه ها هستیم. علت این است که نظام آموزشی در دبیرستان های ما به جای تربیت پژوهشگر با ارائه مسائل تئوریک دانش آموزان را با یک سری آموزش های تئوریک و محفوظات کاملا مشخص تعلیم داده است.در مقاطع ابتدایی و راهنمایی نیز به جرئت می توان گفت که دانش آموزان با پژوهش نا آشنا هستند. در اینجا هم مهمترین دلیل آن سیستم آموزشی سنتی حاکم بر مدارس، تکیه بر محفوظات و تئوری ها و همچنین عدم آگاهی از اهمیت پژوهش است.یعنی معلمان به جای آشنا کردن آنها به تکنیک و روش تحقیق و اثبات آن فقط به آنها می آموزند که درس را حفظ کنند. در حالیکه کودکان در این سن قدرت یادگیری بیشتر و انرژی سرشاری برای دیدن، درک و درک مطلب و جستجو و تفحص دارند و وقتشان باید در آزمایشگاه ها و کتابخانه ها صرف پژوهش و تحقیق شود نه این که فقط به حفظ کتاب ها و جزوه ها های درسی محدود گردد. یعنی به جای این که به آن ها اندیشیدن را بیاموزند، اندیشه ها را به آن ها آموزش می دهند. یک ضرب المثل شرقی است که می گوید: اگر کسی یک ماهی به من بدهد او یک وعده غذا به من داده است. اگر دو ماهی به من بدهد دو وعده غذا داده است و اگر سه وعده غذا به من بدهد او سه وعده غذا به من داده است. اما اگر به من ماهیگیری بیاموزد یک عمر به من غذا داده است.
کارشناسان علوم تربیتی معتقدند در صورتی که کودکان مستعد در شرایط مناسب آموزش دیده و فعالانه در جریان یادگیری شرکت داشته باشند در آینده به مبتکران و نوآورانی مبدل خواهند شد که سهم وافری در فرایند پیشرفت و توسعه علمی در ابعاد منطقه ای و ملی و بین المللی ایفا می کنند. با انجام پژوهش در مقاطع ابتدایی می توان میزان یاد گیری افراد را افزایش داد. بنابراین باید پژوهش از همان دوران ابتدایی به کودکان آموزش داده شود تا در آینده شاهد تحقیقاتی کاربردی و پر بار باشیم.یعنی روحیه محقق پروری باید از دبستان و بلکه درست تر آن است که از خانه شروع شود و کلمات کاربردی و مهم مثل چه؟ چرا؟ چگونه و که؟ کی؟ کجا؟ چند؟ کدام؟ و … بر ورد زبان باشند. متاسفانه در فرهنگ ما این کلمات وقتی از سوی کسی به کار برده می شوند معمولا یا به فضولی شخص تلقی می شوند یا از ترس کشف بی سوادی فردی که قرار است به این سوالا ت پاسخ گوید، عقیم می مانند.بنابراین برای ایجاد و تقویت روحیه پژوهشگری در محیط پرورشی مدرسه باید به کودکان اجازه سوال کردن داده شود و در پاسخ به سئوال آنها معلمان باید بروند یاد بگیرند و اگر پاسخش را پیدا نکردند از دیگران بپرسند، اما هیچگاه استعداد کودک را کور نکنند و در تقویت فرهنگ و تحقیق در خردسالان کوشش و سعی وافی بنمایند. توجه به این اصل اساسی در نظام آموزشی و برنامه ریزی درسی ما را به رویکرد مهم و نوینی به نام رویکرد پژوهش محور روبرو می سازد.

رویکرد پژوهش محور در برنامه های درسی
در میان رویکردهای آموزشی رویکرد دانش آموز محور(student- centered) در حال حاضر از مهمترین رویکردهای حاکم بر برنامه درسی است. این رویکرد انواعی دارد که متداولترین آن در نظام آموزشی فعلی رویکرد فعال یا فعالیت محور(activity- centered) می باشد. رویکرد فعالیت – محور هم اکنون به عنوان الگویی سر لوحه کار کارشناسان دفتر برنامه ریزی و تالیف کتب درسی است.در مقابل رویکرد یاد شده فوق، رویکرد پژوهش محور (inquiry-centered) قرار دارد که در آن فعالیت ها از بطن پرسش ها و علاقه مندی های دانش آموز بر می خیزد و طبیعتا نمی توان آنها را مانند رویکرد فعالیت محور بسته بندی و فرموله کرد. این فعالیت ها برای دانش آموزان متفاوت نیز به ناچار یکسان نیست. در این رویکرد دانش آموز خود به دنبال الگوها و روابطی مرتبط با مشاهده هایش از جهان پیرامون است و به عبارت دیگر نقطه شروع، مراحل کار و نقطه پایان فعالیت ها را خود تعیین می کند.

اجمالی از برنامه های درسی آموزش پژوهش- محور
زمان: برخلاف کلاس فعالیت – محور که یک جلسه حدود 50 دقیقه است، زمان کلاس پژوهشگرا طولانی است و گاهی بیش از پنج جلسه زمان لازم دارد.
طراحی: برنامه کلی مشخص است ولی جزئیات آن برخلاف کلاس فعالیت- محور که از پیش دقیقاً مرحله به مرحله مشخص است، انعطاف پذیر است.
نتایج: نتایج را نه معلم می داند و نه دانش آموز و در کتاب درسی هم نیامده است،نتایج پژوهش ها به بحث گذاشته و در مورد آن ها گفتگو می شود.
- مواد لازم: مواد لازم مانند بسته های آموزشی از پیش آماده نیست بلکه بر اساس تقاضای دانش آموز تعیین می شود و معلم و دانش آموز هر دو در تهیه آن مسئولند.
-تئوری کار: تئوری کار از پیش مشخص نیست بلکه بر اساس پرسش دانش آموزان و تجارب خود آنها شکل می گیرد.
- نقش معلم: معلم و دانش آموز با یکدیگر کلاس را کنترل می کنند، معلم قدرت مطلقه در کلاس نیست معلم باید خود را با فضای کلاس همگون کند،درگیری های ذهنی برای معلم وجود دارد،کلاس شلوغ است اما یادگیری زیاد اتفاق می افتد،معلم و دانش آموز در یادگیری مشارکت دارند و در مورد آنچه یافته اند با هم گفتگو می کنند،کلاس پر جنب و جوش و به علت تعامل های ذهنی دانش آموزان شلوغ است.
- نقش دانش آموز: دانش آموز خود روش کار و فهرست مواد و وسایل لازم را می نویسد،نتایج به عنوان یافته های دانش آموزان است نه نسخه از پیش نوشته شده،کار تدریس بر اساس پرسش فردی یا گروهی دانش آموزان، دنبال می شود،معلم لزوما پاسخ را نمی داند چون پرسش را دانش آموز خود طرح می کند،ممکن است چندین پاسخ از سوی دانش آموزان وجود داشته باشد،دانش آموز فعال است. از جمله های «من می خواهم» یا «ما می خواهیم که جواب را پیدا کنیم» زیاد استفاده می کند،کلاس شلوغ است ودرگیری های ذهنی بین دانش آموزان جریان دارد تا حالت تعادل برقرار شود.
- ارزشیابی: مدت ارزشیابی محدود و کوتاه نیست،ارزشیابی ناظر به فرایند کار است،برای هر دانش آموز یا هر گروه به تناسب فعالیت فهرست ارزشیابی معینی تهیه می شود.
- آموخته های دانش آموزان: مهارتهای شناختی سطوح بالا مانند مهارت مشاهده در دانش آموزان تقویت می شود،نتایجی که با دلایل علمی و منطقی نمی خواند، ریخته می شود،از تفاوت ها و اختلاف نظر ها برای شروع کار استفاده می کند،هر فردی را شایسته فهم، علم و انجام کارهای علمی می دانند،علم را به عنوان الگو و شکل دهنده جهان می شناسد،علم را یک فرایند پیوسته، در هم آمیخته و حتی قابل پیش بینی می داند،دانش در حین انجام دادن و آموختن علم به دست می آید.
- استفاده از فناوری اطلاعات: دانش آموزان خود متعهد به یادگیری می شوند،دانش آموزان به جستجو سامان داده به تحلیل اطلاعات پرداخته و ایده های خود را با دیگران مبادله می کنند،دانش آموزان در پروژه یادگیری درگیر می شوند،فرصت های برابر آموزشی برای همه گروههای دانش آموزی قومی فراهم می شود،مرزهای کلاسی با جامعه شیشه ای شده و ارتباط مستمر و پایداری شکل می گیرد،درک اجتماعی دانش آموزان برای مشارکت در انجام پروژه های یادگیری افزایش یابد.

فرهنگ و تفکر پژوهشی
فرهنگ و تفکر پژوهشی به مجموعه الگو های رفتاری یک فرد پژوهشگر گفته می شود که شامل دانش، عقاید، هنر، اخلاق، آداب و هرگونه عادت و توانایی ناشی از انگیزه علمی است و او آنها را به عنوان عضوی از جامعه علمی از روح جستجوگری و عقل نقاد و عقل جمعی کسب می کند. از شاخصه های این فرهنگ غنی عبارتند از: تفکرنقاد، تفکرخلاق، ارزیابی، استنتاج، کاوشگری، تحلیل، روشمندی، طرح مسئله، حل مسئله، دانش کاربردی،استدلال، سوال کردن و تجربه کردن.در واقع طرح تحقیقات در سطح دانش آموزی و نقش آن در ارتقای پژوهش در سطح ملی و منطقه از مهمترین راهکارهایی است که می تواند از نظر نیروهای انسانی تاثیر بسزایی در توسعه سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی داشته باشد. هدف این سطح از تحقیقات را می توان تقویت تمایل و گرایش روحیه کنجکاوی و حقیقت طلبی دانش پژوهان و اعطای مهارتهای ضروری برای دستیابی به پژوهش و کشف مجهول و یافتن حل مسئله در دانش آموزان دانست.

نقش مدارس
امروزه در دنیا علاوه بر دانشگاه ها، مدارس نیز به عنوان بستر اصلی تفکر، تتبع و تفحص مسائل مبتلابه در جامعه شناخته شده اند. در صورتی که مدارس با رویکرد پژوهش محور برنامه های درسی خود را تدوین کنند و آنها را به اجرا در آورند.

نقش معلمان
امروزه بار مسئولیت سنگین گسترش فرهنگ پژوهش در سطح جامعه بر دوش معلمان است. البته معلمان هم بدون زمینه و امکانات و شرایط لازم و کافی نمی توانند کاری درزمینه گسترش تفکر پژوهشی و پژوهشگری پیش ببرند. بنابراین پیش از آنکه معلمان در امر پژوهش نقش داشته باشند ابتدا باید فرهنگ پژوهش در میان آن ها به اندازه کافی گسترش یافته و همه گیرشود.

نتیجه:
طراحی و تبیین الگوی مناسب آموزشی در مدارس بدون توجه به پژوهش کاری پر هزینه و گاه بی فایده است. فقط در صورت همسویی آموزش با جریان پژوهش است که می توان به تحقق اهداف توسعه امیدوار بود. آموزش صحیح روش تحقیق می تواند دانش آموزان را برای سالهای بعد بویژه در دوره های آموزش عالی آماده کند. مسیر علم آموزی و علم اندوزی در مدارس باید با آموزش و یادگیری مبتنی بر پژوهش همراه باشد. مواجه ساختن دانش آموزان با مسائل واقعی جامعه و کمک به آنها برای پژوهش و جستجوی راه حل های مناسب نه تنها آنان را در مسیر صحیح یادگیری قرار می دهد، بلکه مهارت های اساسی تفکر چون شناسایی و تبیین مسائل شیوه جمع آوری و دسته بند ی اطلاعات، زمینه سازی و آزمون فرضیه ها را به آنان می آموزد. این کار فقط با تدوین و اجرای برنامه درسی پژوهش محور میسر است که همت والای دست اندرکاران و برنامه ریزان آموزش و پرورش کشور را می طلبد.

منبع: danaee.com

0

روش‌های درآمدزایی و تحول‌آفرینی در مدیریت شهری
مترجم: مریم رضایی

چکیده: تعداد شهرهایی که منابع مالی غنی داشته باشند محدود است و اغلب آنها با کمبود بودجه مواجهند. بنابراین، قدم اول این است که با کمترین هزینه ممکن، تامین درآمد کنیم. طرح‌های انگیزشی مالیاتی در این راستا موثر خواهند بود. شهر سائوپائولو از سال 2007 با اعمال تخفیف بر مالیات بر ارزش افزوده‌ مصرف‌کنندگانی که برای کالاهای خریداری شده رسید الکترونیکی ارائه ‌می‌کنند، توانسته سالانه هفت درصد به درآمدهای حاصل از مالیات بر ارزش افزوده خود اضافه کند. زیرا این رسیدها، تعداد گزارش‌های اشتباه و غیرواقعی صاحبان فروشگاه‌ها را پایین می‌آورد. روش‌های دیگر افزایش درآمدزایی شهری سازماندهی اسپانسر، مانند اعطای حق امتیاز و اجاره دادن دارایی‌های تحت تملک شهرداری برای مصارف خصوصی است. لندن از اسپانسر شدن بارکلیز بانک در طرح دوچرخه‌سواری عمومی به مدت هشت سال و اسپانسر شدن هواپیمایی امارات در تراموای برقی رودخانه تیمز به مدت 10 سال، به ترتیب توانست 4/74 میلیون و 1/55 میلیون دلار به دست آورد. مدیران شهری کارآمد، برای اینکه بیشترین بازدهی را از منابع موجود به دست آورند، هزینه‌ها را به دقت ارزیابی و مدیریت می‌کنند، به دنبال مشارکت‌های خصوصی می‌روند، ضمانت سرمایه‌گذاری ایجاد می‌کنند و از به‌کارگیری تکنولوژی استقبال می‌کنند. هدف ثابت آنها این است که با کمترین هزینه، بیشترین دستاورد را داشته باشند.

مقدمه

الگوهای جهانی مدیریت شهری در کشورهای مختلف با توجه به حاکمیت سیاسی آنها متفاوت است. این الگو بر حسب این که مدیران محلی در شهرها و مدیران روستایی در روستاها چه میزان اختیاراتی دارند، متفاوت است. با این حال، کشورهای مختلف در مدیریت و برنامه ریزی های شهری خود، محورها و ارکان مشخص شده از سوی سازمان ملل را مدنظر قرار می دهند. مفهوم مدیریت شهری، گسترده تر از مفاهیم ترکیبی است و می توان در سطح وسیع این طور بیان کرد که مدیریت شهری درباره حکومت های محلی و یا در حد وظایف شهرداری ها به کار می رود. سازمان های محلی که با عنوان شهرداری ها از آنها نام می بریم، به طور عمده بعد از وقوع انقلاب صنعتی مطرح می شوند و ابتدا در اروپا و سپس در آمریکا و نیز سایر کشورها تسری می یابند.

کلمات کلیدی: مدیریت شهری، تحول آفرینی، تحول شهری، درآمدهای شهری

ارزیابی و مدیریت دقیق هزینه‌ها
انجام اقداماتی که هزینه-فایده در آنها رعایت شده باشد، از نشانه شهرهای کارآمد است. در کنار آن، در نظر گرفتن هزینه-فایده با استفاده بهینه از مشارکت‌های مالیات‌دهندگان، باعث می‌شود بودجه‌بندی به صورت محتاطانه باشد، چون صرفه‌جویی در شرایط خوب به شهرها کمک می‌کند ذخایری را برای پوشش دادن هزینه‌های عملیاتی در زمان کاهش درآمدهای مالیاتی داشته باشند و از کاهش میزان خدمات‌دهی به شهروندان اجتناب کنند. حذف ضایعات و به‌کارگیری منابع محدود شده، همیشه در اولویت هستند.
برای افزایش هزینه‌-فایده یک شهر روش‌های متعددی وجود دارد. برون‌سپاری به مراکز کم‌هزینه‌تر، سرمایه‌گذاری در بخش IT، تغییرات سازمانی و بازبینی در فرآیندهای حذف ضایعات، از جمله این روش‌ها هستند. همه این راهکارها در هزینه‌هایی صرفه‌جویی می‌کنند که در جای دیگر بهتر می‌تواند مورد استفاده قرار بگیرد.
فرآیندهای بودجه‌ریزی بر مبنای صفر
(zero-based budgeting) در شناسایی دامنه این هزینه‌-فایده‌ها به شما کمک می‌کند. روند بودجه‌ریزی سنتی بر این فرض بنا شده که مبنای کار به صورت اتوماتیک تایید شده است، بنابراین مدیران بخش‌ها تنها زمانی باید هزینه‌ها را توجیه کنند که قرار باشد بودجه کاهش یا افزایش یابد. با بودجه‌ریزی بر مبنای صفر، هر یک از بخش‌های بودجه باید مورد تایید قرار بگیرد. شهر فونیکس در ایالت آریزونای آمریکا، بعد از اینکه شهروندان آن نسبت به شفاف نبودن طرح‌های هزینه‌ای شهر اعتراض کردند، از این فرآیند برای سال مالی
13-2012 استفاده کرد. نتیجه این کار، تعیین بودجه متعادلی بود که بر خلاف دو سال قبل از آن، با کسری مواجه نشد.

کشف مشارکت‌ها
بسیاری از شهرها تمایل ندارند وارد مشارکت خصوصی-دولتی (PPPs) شوند، چون این هراس را دارند که کنترل فعالیت‌های کلیدی را به بخش خصوصی واگذار کنند. به علاوه، اگر این فعالیت‌ها ارزش‌آفرین هم باشند (همان‌طور که مثلا در مدیریت زباله و پسماند این‌گونه است)، چرا باید آن را به بخش خصوصی واگذار کرد؟ مطمئنا PPPs همیشه انتخاب درستی نیستند. به هر حال، مدیران شهری موفق می‌دانند که اگر تخصص بخش خصوصی در قالب PPP به خوبی کنترل شود و طراحی و اجرای آن هم خوب باشد، این پتانسیل را دارد که به ارائه خدمات و زیرساخت‌هایی با هزینه کمتر و کیفیت بیشتر منجر شود و عامل رشد هوشمند باشد. به‌عنوان مثال، در سال 2011 شهر «دنور» آمریکا، بنگاه PPP «ایگل» را برای ایجاد 196 کیلومتر قطار شهری و حومه راه‌اندازی کرد. هزینه این پروژه، 300 میلیون دلار شد که این میزان از ارزیابی‌های اولیه کمتر بود.

ایجاد ضمانت سرمایه‌گذاری
صراحتا مدیریت سرمایه‌گذاری‌های گسترده برای هر سازمانی کار سختی است و شهرها هم از این امر مستثنی نیستند. شهرها به‌طور متناوب هزینه‌های سرمایه‌ای را کاهش می‌دهند تا هزینه‌های عملیاتی آنها افزایش یابد که این امر در نهایت به کسری بودجه و خدمات‌دهی ضعیف منجر می‌شود. به عنوان مثال، به تاخیر انداختن تصمیم‌گیری برای خرید ناوگان جدید اتوبوس، هزینه‌های عملیاتی را افزایش می‌دهد، چون حفظ و تعمیر اتوبوس‌های فعلی هزینه بیشتری دارد. ضمانت سرمایه‌گذاری از بروز چنین مشکلاتی جلوگیری می‌کند و به مقامات شهری این امکان را می‌دهد که با کمترین هزینه بیشترین دستاورد را داشته باشند. اما این مورد هم مثل پروژه‌های PPP نیازمند پرسنل ماهری است که در ارزیابی و مدیریت پروژه‌های سرمایه‌ای تجربه داشته باشند.
بخش عمده ضمانت سرمایه‌گذاری دانش اولویت‌بندی هزینه‌ها است. قدم اول ایجاد پرتفوی پروژه‌های زیرساختی و ارزیابی آنها است تا تضمین شود که پروژه‌های پیشنهادی به اهداف مشخصی می‌رسند یا نه. برای سنجش میزان بازدهی سرمایه با استفاده از معیارهای کمی باید رویکردی تحلیلی وجود داشته باشد تا هم عوامل بازدهی سرمایه سنتی یک پروژه سرمایه‌گذاری عمومی منعکس شوند و هم اهداف اقتصادی، زیست محیطی و اجتماعی یک شهر. مجموعه اهداف دوم می‌تواند اشتغالزایی، درآمدهای مالیاتی، کاهش انتشار کربن و دستیابی به خدمات اجتماعی را شامل شود.

استقبال از تکنولوژی
پیشرفت‌های تکنولوژیک ابزارهایی را برای جمع‌آوری داده‌های گسترده در اختیار مدیران شهری قرار می‌دهد که اگر سیستم، ساختار و افراد در جای درستی قرار گرفته باشند، می‌تواند در کاهش هزینه‌های سرمایه‌ای و عملیاتی، افزایش درآمد و توسعه خدمات موثر باشد.
به گفته ست پینسکی، رئیس شرکت توسعه اقتصادی شهر نیویورک، «استفاده از داده‌ها اساس کار است و ما دائما در این حوزه سرمایه‌گذاری می‌کنیم.» نمونه‌های زیادی از شهرهایی وجود دارد که همین کار را انجام می‌دهند. تکنولوژی هوشمند توانسته با استفاده از داده‌های زمانی برای روشن یا خاموش کردن اتوماتیک روشنایی شهری به‌کار رود تا ضمن فراهم کردن روشنایی مناسب برای خیابان‌ها، 30 درصد در هزینه‌های انرژی صرفه‌جویی ایجاد کند. دوربین‌هایی که در تقاطع‌ها نصب شده‌اند، برای بهینه‌سازی کاربرد چراغ‌های راهنمایی استفاده می‌شوند و همزمان در کاهش زمان حمل‌ونقل شهری و همچنین آلودگی هوا موثرند. میزان جرم و جنایت با تحلیل داده‌هایی در این زمینه و استفاده از تکنولوژی‌های پیشگویانه برای تعیین مکان وقوع فعالیت‌های غیرقانونی، کاهش می‌یابد. سنگاپور از پرتال آنلاینی به نام «وان مپ» (OneMap) استفاده می‌کند که به دولت، کسب‌وکارها، سازمان‌ها و ساکنین شهری این امکان را می‌دهد که از داده‌های جغرافیایی-مسافتی استفاده کنند. همچنین از آنجایی که در سنگاپور برای پذیرش در مدارس ابتدایی اولویت با دانش‌آموزانی است که محل سکونت آنها در یک کیلومتری مدرسه باشد، والدین می‌توانند با این پرتال مدارسی را که در این فاصله هستند، شناسایی کنند.
تکنولوژی هوشمند همچنین به این معنی است که داده‌ها از منابع دولتی مختلف می‌تواند ترکیب و تحلیل شود تا بتوان رویکردهای ارزشمندی را به نمایش گذاشت. چندین شهری که در این زمینه پیشتاز هستند، تیم‌هایی را ایجاد کرده‌اند که هدف آنها دقیقا انجام این کار است. در نیویورک، تحلیل گزارش‌ها در مورد دریچه آب‌های مسدود شده، در کنار داده‌هایی که نشان می‌دهند کدام رستوران‌ها در نزدیکی این دریچه‌ها از ماشین‌های حمل زباله مخصوص استفاده نمی‌کنند، مشخص می‌کند چه کسی در این راه‌آب‌ها روغن ریخته و در نتیجه بازرسان مظنونان احتمالی را هدف قرار می‌دهند و در نهایت به آنها اطلاعاتی می‌دهند مبنی بر اینکه شرکت‌های بیودیزل (سوخت‌های تجدیدپذیر که از روغن گیاهی یا چربی حیوانی به دست می‌آید) روغن‌های استفاده شده را از آنها می‌خرند. این بازرسان در نهایت در 95 درصد مکان‌های مورد بازدیدشان، تخلفی را در این زمینه مشاهده کردند.
بازرسان با ترکیب داده‌ها در مورد شرایط اقتصادی یک محل، عمر یک ساختمان و اینکه سند ساختمانی در رهن است یا نه، می‌توانند مشکلات امنیتی مهم را در 80 درصد موارد شناسایی کنند که این رقم قبلا 13 درصد بوده است.
داده‌های بزرگ و تکنولوژی‌های هوشمند همچنین می‌توانند شهروندان و کسب‌وکارها را در فرآیندهای توسعه یک شهر و خدمات آن درگیر کنند. مثال‌های زیر را در نظر بگیرید:
• در شهر بوستون، شهروندان از یک اپلیکیشن دیجیتال برای ثبت دغدغه‌های خود در مورد خیابان‌هایی که به نظافت نیاز دارند یا سنگفرش‌هایی که باید تعمیر شوند، استفاده می‌کنند و مقامات شهری را به‌طور مستقیم برای رفع و رجوع سریع این مشکلات در جریان
می‌گذارند.
• برلین اطلاعات آنلاینی را در مورد تغییرات معوق برای قوانین واگذاری زمین به اشتراک می‌گذارد تا بازخوردهایی را از ساکنان این شهر جمع‌آوری کند.
• شهر آلامدا کانتی در کالیفرنیا، وب‌سایتی تعاملی را راه‌اندازی کرده که از کاربران دعوت می‌کند در سیاست‌های تصمیم‌گیری که شهردار و شورای شهر برای توازن بودجه با آن مواجه می‌شوند، مشارکت کنند: اینکه کدام برنامه را باید قطع کنند، کدام سرمایه‌گذاری را باید تغییر دهند، چه بخشی از مالیات‌ها را باید افزایش دهند و این افزایش چقدر باید باشد.
• در لندن، شرکت اپراتور حمل‌ونقل
Transport for London، داده‌های خود را برای تشویق به ایجاد اپلیکیشن‌های خدمات‌محور به اشتراک گذاشته است. این اپلیکیشن‌ها بهترین مسیر اتوبوس را برای هر سفر، براساس موقعیت کاربر پیشنهاد می‌دهند.

جلب حمایت برای تغییر
بسیاری از مدیران شهری برای پیشبرد تلاش‌های خود رویکردی شخصی را در نظر می‌گیرند. اما هر چقدر این رویکرد دوراندیشانه باشد، ارزش واقعی آن در گرو تغییراتی است که افراد در زندگی با آن مواجه می‌شوند. در مدیریت شهری، دستیابی به رشد هوشمند و ارائه بیشترین خدمات با کمترین بودجه، هر دو نتیجه‌بخش هستند، اما هیچ تلاشی در راستای ایجاد تغییر آسان نیست و حرکت در راستای تغییر حتی می‌تواند مخالفت‌ها را هم برانگیزد.
بنابراین، مدیران موفق شهری باید به اندازه کافی انعطاف‌پذیر باشند تا رویکردشان را تا مرحله آخر پیش ببرند. با اینکه آنها هیچ‌گاه تسلیم نمی‌شوند، اما باید گفت نمی‌توانند به‌تنهایی کاری پیش ببرند. آنها برای جلب حمایت بلندمدت جهت ایجاد تغییر، باید خیلی سریع به نتیجه برسند و برای انجام این کار باید تیم ممتازی از «خدمتگزاران مدنی» بسازند، محیط کاری ایجاد کنند که در آن همه همکاران مسوول اقدامات خود باشند و از هر فرصتی برای جلب موافقت سهامداران استفاده کنند. این موضوع رویکردهای شخصی را تقویت می‌کند و درواقع، رویکردها با این ابزارها در نهایت شناخته می‌شوند.
بیشتر شهرها اغلب فاقد رویکرد منسجمی هستند که مقامات شهری و شهروندان آن را بدانند و از آن حمایت کنند. درمقابل، شهرهای مهم و برجسته از رویکردهایی برخوردارند که پیشرفت آنها را تقویت می‌کند. آر.تی ریباک، شهردار شهر مینئاپولیس می‌گوید: «شغل من مشابه شغل یک مدیرعامل است که بخش عمده‌ای از کاری که انجام می‌دهم، بیان رویکردهای هیات‌مدیره و جامعه است.» این رویکرد تاریخچه شهر و نیز تمایلات آن را بیان می‌کند و ریباک معتقد است وظیفه دارد این رویکرد را به ساکنان شهر منتقل کند. چنین رویکردی می‌تواند همه چیز را تحت‌تاثیر قرار دهد؛ از برنامه‌های سرمایه‌ای بلندمدت گرفته تا چهره خیابان‌های شهر.
مایکل بلومبرگ، شهردار نیویورک، به ایده نقش شهردار به عنوان مدیرعامل وجهه خارجی داده است. رویکرد او این‌گونه است که شهر نیویورک را مانند کسب‌وکاری در نظر گرفته و ساکنان شهر را مشتریانی می‌داند که شایسته برخورداری از باکیفیت‌ترین خدمات هستند. این مفهوم بر کار همه دپارتمان‌های شهری تاثیر می‌گذارد. به عنوان مثال، خط تلفن 24 ساعته 1-1-3 (مرکز تلفنی برای ارائه خدمات شهری غیراضطراری در آمریکا) امکان جمع‌آوری اطلاعات را برای شهروندان آسان‌تر و سریع‌تر کرده است.
تعهد شخصی به این رویکرد، باور به آن را افزایش می‌دهد. به‌عنوان مثال، در مورد تعهد بوریس جانسون، شهردار لندن، به موفق ساختن این شهر در سطح جهانی شکی وجود ندارد. این امر در طول مسابقات المپیک به وضوح قابل مشاهده بود. در مسابقات المپیک لندن، زیرساخت‌های تازه‌ای شکل گرفت و جانسون شخصا درگیر به‌روزرسانی‌ها و توسعه حمل‌ونقل شده بود.
رویکرد پارک وون سون، شهردار سئول، ایجاد شهری با ارزش‌های آزادانه و دموکراتیک است. فلسفه او این است که «هیچ نابغه بزرگی نمی‌تواند شهری را مدیریت کند. در عوض، این شهروندان هستند که شهرها را اداره می‌کنند و شغل من این است که ایده‌های آنها را وارد سیستم کنم.» کمیسیون‌های مدنی، مکانیزم‌هایی برای رواج دولت الکترونیک، فرآیند بودجه‌ریزی مشارکتی و افزایش شفاف‌سازی در مورد اطلاعات دولتی، همگی روش‌های عملی کردن این فلسفه هستند.

ایجاد تیمی با قابلیت فراوان
پارک اعتقاد داشت که هر چقدر هم اشتیاق و علاقه قوی داشته باشد، او به‌تنهایی نمی‌تواند تغییر ایجاد کند. دیگر مدیران شهری هم این موضوع را می‌دانند. کریس کلمن، شهردار شهر سنت پائول می‌گوید: «کاری که با موفقیت هر چه تمام‌تر انجام داده‌ام، این است که تیم خوبی استخدام کرده‌ام. بهتر است در مدیریت افراد زیاده‌روی نکنید و به تیم خود اطمینان کنید و با آنها حرفه‌ای رفتار کنید.»
مدیران حرفه‌ای برای ایجاد تیمی با قابلیت فراوان از ابزارهای زیر بهره می‌گیرند:
استخدام برترین استعدادها: مدیران شهری خوب، برای جذب بهترین پرسنل فرآیندهای استخدام داده‌محور را هدف قرار داده‌اند و تلاش می‌کنند، افرادی را استخدام کنند که مهارت و چشم‌اندازهایی را از بخش‌های دولتی، خصوصی و اجتماعی به همراه دارند.
افزایش بهره‌وری از طریق همکاری: برای اینکه از تیم‌تان بیشترین بهره‌وری را بیرون بکشید، همکاری میان بخشی برای تسهیل ایده‌آفرینی ضروری است. بلومبرگ، شهردار نیویورک طرحی را به نام «دفتر ثبات و برنامه‌ریزی بلندمدت» معرفی کرده که بر اساس آن گزارش‌ها در مورد مسائل داخلی سازمان و همکاری طرح‌های بلندمدت به‌طور مستقیم به شهردار منتقل می‌شود.
سرمایه‌گذاری در یادگیری: خدمتگزاران مدنی به‌طور فزاینده‌ای به مهارت‌های جدید نیاز دارند. مثلا با مرکزیت یافتن تکنولوژی و تحلیل داده در تعیین سیاست‌های خدمات شهری، بسیاری از این افراد به آموزش‌های اضافه برای استفاده از تکنولوژی نیازمندند. دولت فدرال چین، در بیش از 10 موسسه که هدف اصلی آنها آموزش مقامات شهری است، سرمایه‌گذاری کرده است.

موردکاوی
سنگاپور، ایده‌آل برای حفظ استعدادها
سنگاپور با ایجاد تغییرات گسترده در محیط کاری خود توانسته استعدادهای زیادی را جذب کند، پرورش دهد و آنها را حفظ کند. امروز سنگاپور در رتبه‌بندی خدمات مدنی یکی از کارآمدترین کشورهای دنیا با کمترین میزان فساد است.
سیستم پاداش: افرادی که در بخش خدمات مدنی سنگاپور کار می‌کنند، نسبت به دیگر بخش‌ها حقوق بیشتری دریافت می‌کنند.
شایسته‌سالاری: پاداش و ارتقای کارمندان کاملا به عملکرد آنها بستگی دارد. سرپرستان هر بخش، یک بار در سال با هر یک از کارمندان به صورت شخصی ملاقات می‌کنند تا عملکرد آنها را بررسی کنند، در مورد آن گزارش بدهند و در مورد ارتقا گرفتن آنها را راهنمایی کنند.
آموزش و توسعه: آژانس‌های دولتی بودجه‌های آموزشی دریافت می‌کنند و این مسوولیت را دارند که مطمئن شوند همه پرسنل آموزش لازم را دریافت کرده‌اند. مسوولان دولتی سالانه 100 ساعت دوره آموزشی را می‌گذرانند. هر یک از کارمندان هم برای نوع برنامه‌ای که می‌خواهند استفاده کنند، رهنمودهای شخصی دریافت می‌کنند. کارمندان ماهر در معرض فرصت‌های توسعه رهبری، مانند کار کردن در بخش‌های مختلف و آموزش‌های ویژه رهبری قرار می‌گیرند.
تعهد کارمندان: سنگاپور به خدمات عمومی اهمیت زیادی می‌دهد و کار مقامات شهری را در قالب یک وظیفه در نظر گرفته است. سرپرستان، مدیران و دیگر رهبران دولتی این حس وظیفه را مورد تاکید قرار می‌دهند، تا به خدمات‌دهندگانی که در خط مقدم امور هستند، انگیزه بدهند.

مترجم: مریم رضایی

منبع: روزنامه دنیای اقتصاد

منبع اصلی: McKinsey

0

پایگاه دکتر علی مشهدی

چکیده: نظریه­ ها و پژوهش ­های اخیر به بررسی نقش بدتنظیمی هیجانی در افراد مبتلا به اختلالات اضطرابی پرداخته ­اند. هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه­ی هوش هیجانی و مولفه­های آن با علایم اضطرابی دانشجویان بود.

روش­کار: در این پژوهش توصیفی­همبستگی که طی سال­های 89-1388 اجرا گردید، تعداد 184 نفر از دانشجویان کارشناسی ارشد دانشگاه شیراز از گروه­های علوم انسانی، فنی­مهندسی و علوم پایه به صورت تصادفی ساده انتخاب شدند. به منظور اندازه­گیری هوش هیجانی از مقیاس رگه­ی فراخلقی (TMMS) و برای اندازه­گیری علایم اضطرابی از آزمون اضطراب بک (BAI) استفاده شد. تحلیل داده­ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه انجام شد.

یافته ­ها:بین نمره­ی کلی هوش هیجانی و علایم اضطرابی، رابطه­ی معکوس و معنی­داری وجود داشت (001/0>P). هم­چنین بین مولفه­های هوش هیجانی (وضوح احساسات و اصلاح خلق) و علایم اضطرابی رابطه­ی معکوس و معنی­داری وجود داشت (001/0>P). نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که مولفه­های وضوح هیجانات و اصلاح خلق، توان لازم برای پیش­بینی علایم اضطرابی را دارند.
نتیجه ­گیری: هوش هیجانی با علایم اضطرابی رابطه­ی معکوس دارد و مولفه­های وضوح هیجانات و اصلاح خلق قادرند که علایم اضطرابی را پیش­بینی کنند.

0

محمد رستم­ پور*

نظریه­ پردازی در علوم سیاسی به دنبال فهم واقعیت­ها و پدیده­های سیاسی است. این نظریه­پردازی ارزشمند است، چرا که مشاهدات پژوهشگر را سازمان می­دهد. نظریه­ها در پی آزمون فرضیه­ها، ارائه توضیحات علّی، توصیف حوادث، و توضیح جریانات و پدیده­های کلی هستند. بنابراین نظریه­پردازی، رهیافت­ها و روش­های موجود در علم سیاست را توضیح می­دهد.

تعریف و پیشینه نظریه هنجاری
کشف یا کاربرد اندیشه­های اخلاقی در عرصه روابط سیاسی، نظریه هنجاری را تشکیل می­دهد. بر اساس این تعریف، این نظریه شاخه­ای از فلسفه اخلاق است که با پرسش­های اخلاقی بنیادین که در زندگی سیاسی تأثیر دارند، سر و کار دارد. نظریه سیاسی هنجاری، به دنبال گزاره­های اخلاقی راهنماست؛ اما در کاربرد عینی، این نظریه، در پی درک تبعات و دلالت­های گزاره­های اخلاقی برای رفتار واقعی سیاسی است. به تعبیر بهتر، تمام نظریه­پردازی­های سیاسی که به جای «چیزی که هست»، به «چیزی که باید باشد» توجه می­کند، در حیطه نظریه هنجاری قرار می­گیرد.
نظریه هنجاری دارای ریشه­های طولانی است و دست کم در غرب، به یونان قدیم و در شرق از میان دیگر منابع، به فلسفه کنفوسیوسی و هندو برمی­ گردد.
علی­رغم انتقادات جدی که پوزیتویسم و رفتارگرایی در دهه 1930 به بعد، بر این رهیافت وارد کردند، نظریه هنجاری همچنان به عنوان شاخه­ای زنده و حیاتی در مطالعات علوم سیاسی باقی ماند و به ویژه از اوایل دهه 1970 به بعد، تحت تأثیر آثار نویسندگانی چون جان رالز و رابرت نوزیک، احیا گردید.

روش­ها و سؤالات کلیدی
نظریه­ پردازان هنجاری از روش­های متعددی استفاده می­کنند که در این میان، سه روش مشخص­تر هستند:

الف. منطق صوری و فلسفه تحلیلی برای انسجام دادن به استدلالات اخلاقی
ب. رشته­های علوم اجتماعی مانند انسان­شناسی اجتماعی و تاریخ برای آزمایش صحت فرض­های اولیه
ج. بینش شهودی برای سنجش استدلالات و نتیجه­گیری­ها

سؤالات اساسی این نظریه را می­توان در دو مجموعه خلاصه کرد:
مجموعه اول، در ارتباط با وجود و هدف نهادهای سیاسی (دولت): آیا برای دولت می­توان بنیادهای اخلاقی تصور کرد؟ چرا باید از قوانین دولت تبعیت کنیم؟ چه زمانی نافرمانی مدنی قابل توجیه است؟
مجموعه دوم، سؤالات محتوایی که با عدالت توزیعی و پیامدهای آن بر آزادی سر و کار دارد: اهمیت نسبی اخلاقی آزادی و مساوات چیست؟ آیا برای سیاست­های عمومی که به دنبال مساوات اخلاقی است، بنیان­های اخلاقی وجود دارد؟ آیا چنین سیاست­هایی به استقلال و آزادی افراد احترام می­گذارد؟ آیا این سیاست­ها با پلورالیسم (کثرت­گرایی) سازگار است؟
نظریه­پردازان سیاسی که به بحث درباره سؤالات محتوایی پرداخته­اند، نوعاً به مسائل اساسی­تر یا موضوعات بنیادین فلسفه اخلاق نیز روی آورده­اند: آیا برای اخلاق یک پایه مشخص عقلی وجود دارد؟ آیا اخلاق ساخته دست انسان، محصول عرف یا یک سنت اجتماعی نیست؟

رهیافت­های کلی
الف- فایده­گرایی (لیبرالیسم غایت­گرایانه):

این رهیافت در فلسفه اخلاقی و سیاسی جرمی بنتهام، اصلاحگر اجتماعی قرن 18 ریشه دارد. بنتهام به اصول علم سیاسی مبتنی بر ادعاهای انتزاعی یا فرضی و فلسفی در زمینه حقوق و وظایف طبیعی ما بدگمان بود. او واقعیت­های اساسی درباره طبیعت انسان را چیزهای دیگری می­دانست. از نگاه بنتهام، انگیزه انسان­ها، آرزوی دستیابی به شادمانی و نبود ناراحتی است. تصمیمات سیاسی درست از لحاظ اخلاقی، آنهایی هستند که خواهان بیشترین شادی برای بیشترین تعداد مردم هستند. از این منظر، شادی یک فایده کمی است و فایده­گرایان به دنبال بیشینه کردن فایده اجتماعی هستند. مطابق نظر بنتهام، تشخیص فایده باید توسط اعضای جامعه صورت گیرد. هر فرد باید خود آنچه را برایش خوب است، تعریف نماید و در تصمیم­گیری اجتماعی، منافع هر فرد باید در محاسبه کلی فایده لحاظ گردد. اما انتقاداتی به این فایده­گرایی کلاسیک وارد شد. از جمله منتقدان بر این باور بودند که خوشی و ناخوشی را نمی­توان به شکل کمی بیان کرد. در ثانی، خواسته­های غیرقابل جمع افراد را نمی­توان به نحوی غیرشخصی مقایسه کرد. در نتیجه، مقایسه کاملاً شخصی و سلیقه­ای خواهد بود. ناقدان تصریح داشتند دکترینی که فایده اجتماعی را به شکل انبوه تصور می­نماید، اگر بر ترجیحات ضد اجتماعی مانند نژادپرستی تکیه کنند، خطرناک خواهد بود. از سویی دیگر، جستجوی بیشترین میزان خوشی برای بیشترین تعداد مردم ممکن است مهندسی اجتماعی را تأیید کند یا یک تکنوکراسی رفاه‌محور را فراهم نماید که با رفاه اکثریت تأیید شده است. نخبه­گرایان فرهنگی و متفکران مذهبی نیز نگرانند برقرار کردن مساوات میان خواسته­ها، می­تواند به کم‌ارزش کردن چیزهای بزرگتر در زندگی، مانند هنر خوب یا حقایق الهی منجر شود. در نتیجه این انتقادات، جان استوارت میل، یک نوع فایده­گرایی کمی ناموزون را مطرح کرد که با قضاوت­های کیفی موافق است. او برتری­ تجربه­های فکری و زیباشناختی را مجاز شمارد. بنابراین فایده‌گرایی مورد نظر او، از برخی منافع خاص اساسی یا حیاتی همه افراد به عنوان یک حق حمایت می‌کند. خود حقوق از طریق «امن کردن اصل بنیان وجود ما» به فایده عمومی کمک می­کند. این نگاه میل باعث می­شود ما از «اصالت فایده عمل خاص» دور شویم و به «اصالت فایده قاعده عام» نزدیک شویم. اصالت فایده عمل خاص، یعنی هر عمل خاصی باید بر اساس نتایج بیشینه‌کننده شادمانی و به نحوی جداگانه مورد قضاوت قرار گیرد. اما اصالت فایده قاعده عام، یعنی تمام سیستم­ها و قواعد، بدین علت که دربرگیرنده منافعی برای کل جامعه هستند، باید حفظ شوند. بنابراین فایده­گرایی، یک نوع غایت­گرایی یا اخلاق غایت­گرایانه را توضیح می­دهد.

ب- لیبرالیسم مبتنی بر وظیفه اخلاقی (لیبرالیسم وظیفه­گرایانه):
در مخالفت با این میراث فایده­گرایی بود که تمام انواع نظریه­پردازی سیاسی در دهه 1970، در مخالفت با اخلاق غایت­گرایانه احیا گردید. منظور از اخلاق غایت­گرایانه، اخلاقیاتی است که عمل و رفتار انسان را بر مبنای این معیار که آیا غایت خاصی را محقق سازد یا به فرجام و انجام خاصی می­انجامد، مورد قضاوت قرار می­گیرد. نویسندگانی همچون جان رالز، رابرت نوزیک، رونالد دورکین و... اصرار ورزیده­اند که اخلاق غایت­گرایانه­ای که در زندگی سیاسی تغییر یافته­اند، برای آزادی انسان به دو علت غیرکافی یا حتی خطرناک است:

1. فایده­گرایی توجهی به تکثر اهداف ندارد. چرا که تنها یک هدف خاص و آن هم بیشینه کردن شادمانی افراد، دارد. خوبی و رفاه انسان باید از نقطه­نظر جمعی مورد قضاوت قرار گیرد. فایده‌گرایی نمی­تواند فرد را جداگانه در نظر بگیرد.

2. اخلاق غایت­گرایانه اهداف را بر وسایل مقدم می­کند.
منتقدان می­گویند دفاع از حقوق در فایده­گرایی، اغلب غیرمطمئن و اقتضائی است. فایده­گرایی بسیاری از اندیشه­های لیبرال را مورد حمایت قرار داده است؛ اما منتقدان اعلام کردند که لیبرالیسم به یک مبنای فلسفی ارضاءکننده­تری نیاز دارد. در نتیجه، در مقابل اخلاق غایت­گرایانه یا اخلاق معطوف به غایت، لیبرال­های وظیفه­شناس یا کانتی برآمدند. مرجع فکری این لیبرال­ها، امانوئل کانت است. برای کانت، افراد خود هدف بودند نه وسیله. لیبرال­های کانتی معتقد بودند که افراد باید در تعیین، تعریف و تعقیب اهداف خود آزاد باشند، نه اینکه اهداف دیگران بر آنها تحمیل شود. طرفداران اخلاق معطوف به وظیفه، دارای یک بینش متکثر از اهداف انسانی هستند؛ اما نسبی­گرا نیستند. آنان معتقدند که باید برخی محدودیت­ها بر رفتار انسانی اعمال گردد و این محدودیت­ها، باید شکل حقوق، وظایف، یا شایستگی­ها را به خود گیرد که جزء ذات افراد و ابطال­ناپذیر است. گر چه افراد موجوداتی آزاد و مستقل هستند، ولی نباید در نقض آزادی و استقلال دیگران آزاد باشند. جایی که میان حق و خوبی تضاد وجود دارد، حق باید مقدم شمرده شود. کنش اجتماعی دسته­جمعی نیز باید حقوق افراد، به ویژه آزادی را محترم شمارد.
باید لیبرال­ها را از هرج و مرج‌طلبان جدا دانست؛ زیرا آنها می­پذیرند که یک نهاد عمومی به هر شکل که باشد، لازم است تا حقوق را تضمین نماید. نقش دولت در میان لیبرال­های وظیفه­گرا بیشتر مورد مناقشه می­باشد؛ زیرا آنان معتقدند که دولت می­خواهد رفاه افراد را فراهم و حقوق آزادی آنان را تأمین نماید.

ج- اجتماع­ گرایی:
اجتماع­ گرایان بحث خود را با انتقاد از مفهوم لیبرالی «فرد» شروع می­نمایند. مایکل سندل می­گوید فرد از دیدگاه لیبرال، «گسیخته از اجتماع» است. چنین فردی قادر است بدون مراجعه به سنت­های به ارث رسیده یا اهداف مشترک، یک نقطه شروع خارج از اجتماعی که خود جزئی از آن است، اتخاذ نماید و اهداف و تعهدات خود را بازتعریف کند. خود فردی شده لیبرالیسم، فقط در جایی مسلط است که پیوندهای اجتماعی از بین رفته­اند و افراد خود را منزوی و سرگردان و بدون هدف می­یابند. اجتماع­گرایان به گونه­ای هنجاری چنین فردگرایی را غیرمطلوب می­دانند. آنان ترجیح می­دهند از فرد «وضعیت­مند» صحبت کنند، فردی که در دل یک اجتماع قرار دارد و به وسیله تعلقات و فهم مشترک خود که زندگی اجتماعی را شکل می­دهد، تعریف می­شود. لیبرال­های وظیفه­شناس استدلال می­کنند که از آنجا که ما نمی­توانیم به طور کامل اهداف دیگران را بفهمیم، هر گونه پیگیری جمعی یک هدف اجتماعی برتر، خود را بر فهم افراد از خود تحمیل می­کند. در نظر سندل، زندگی مشترک یک اجتماع می­تواند این ابهام را کاهش دهد و اجازه دهد که برخی فهم­های مشترک از خود، در میان مردم ظهور یابند. ساندل می­گوید لیبرال­ها امر خوب را کم­ارزش می­کنند و چنین چشم­اندازی وجود دارد که همه می­توانند به سوی یک خیر مشترک که از لحاظ اخلاقی ارزشمند است، تلاش نمایند. منتقدان اجتماع­گرایی تضمین­های ارائه شده این دیدگاه برای حفظ آزادی­های فردی یا حمایت از افراد در مقابل استبداد سنت­گرا یا اکثریت­گرا، غیرکافی می­دانند. برخی از شاخه­های فرعی اجتماع­گرایی با ایده­های اجتماع ارگانیک که در آن همنوایی اخلاقی در مقابل نارضایتی فردی مورد تأکید قرار می­گیرند، پیوند دارند. برخی شاخه­های دیگر، امکان یک اجتماع مشارکتی یا دموکراتیک را می‌پذیرند؛ اما مطابق نظر مدافعان آزادی، تفکر اینان نیز به تنها رها شدن فرد در مقابل خواست گسیخته و بی­سامان اکثریت می­انجامد. ایده دموکراسی از طریق اجماع به عنوان بدیلی در مقابل اکثریت­گرایی که توسط برخی اجتماع­گرایان رادیکال مطرح شده است، در جهانی که مردم آن از لحاظ فرهنگی بسیار فردی شده­اند یا جهانی که در آن کمیابی و منازعه منافع زایل شدنی نیستند، غیرعملی می­باشد. اجتماع­گرایی به ما نشان می­دهد که چگونه برخی وظایف و مسئولیت­های اخلاقی که بر دوش داریم، در ارتباط با مردمی است که در اطراف ما قرار دارند.

نقدهای عمده نسبت به نظریه هنجاری
الف- نقدهای درونی
این نقدها شامل مواردی است که گروه­ها و رهیافت­های مختلف (غایت­گرایان، وظیفه­گرایان، اجتماع­گرایان) به یکدیگر وارد کرده­اند.

ب- نقدهای بیرونی
ب-1) پوزیتویسم منطقی
یک مکتب فلسفی- تحلیلی است که تا حدی، از نوشته­های لودویگ ویتگنشتاین به ویژه کتاب وی با عنوان «رساله منطق فلسفی» الهام گرفته است. این کتاب، مطالعه منطق زبان است. اینکه چه چیزی زبان را معنادار می­کند یا به آن ظرفیت می­دهد که حقیقت را رد و بدل نماید. واحدهای جزئی زبان که این قدرت را به آن می­بخشند، عبارتند از نام­ها. زیرا فقط نام­ها به طور مستقیم به دنیای خارج از زبان اشاره می­نمایند. نام­ها دارای موضوعات خارجی به عنوان معنایشان می­باشند و موضوعات یا قضایا باید موضوعات مادی یا تجارب مستقیم حسی باشند.
از دیدگاه پوزیتویست­ها، نظریه هنجاری دارای مشکلی عمیق است؛ زیرا اجزای تشکیل دهنده آن (کلماتی چون عدالت و آزادی) اشاره­ای به موضوعاتی که مادی یا قابل حس تجربی باشند، ندارند. ویتگنشتاین معتقد بود فلسفه باید خود را محدود به زبان واقعی یا توصیف علوم طبیعی نماید. نظریه هنجاری درباره ارزش­های ذهنی است و هرگز نمی­تواند به مقام یک رشته علمی یا رشته فکری دقیق نائل آید. در پاسخ به این انتقادات باید گفت نظریه­پردازان باید بپذیرند قضایای اخلاقی، واقعیت نیستند یا منطقاً از واقعیت­ها مشتق نشده­اند. در بینش نظریه­پردازان هنجاری، ماهیت واقعیت غیرمادی نیست. حقایق اخلاقی که دارای بنیادهای عینی باشند، می­توان نشان داد.

ب-2) نسبی­گرایی
این گروه تأکید دارند، اگر نتوان اخلاقیات را از واقعیات مشتق نمود، پس آنها در واقع نسبی هستند. اگر اخلاقیات نسبی باشند و نتوان هیچ موضع ارزشی را بهتر از دیگری توصیف کرد، در نتیجه نظریه هنجاری اهمیت ندارد. در پاسخ می­گوییم در جایی که اخلاقیات برتر مورد انکار واقع شده­اند، برخی اخلاقیات همچنان ممکن است دارای نقش باشند. برخی قضایای اساسی وجود دارد که حداقل توسط برخی از مردم در سراسر مرزهای اجتماع اخلاقی، درست محسوب می­شوند.

ب-3) جبرگرایی (دترمینیسم)
این گروه بر این باورند که نمی­توان نشان داد که ما هیچ ­وقت دارای نوعی انتخاب مهم و از لحاظ اخلاقی برجسته نیستیم.

کاربرد نظریه هنجاری: عدالت و آزادی
یک حوزه مهم کاربرد نظریه هنجاری، مبحث عدالت یا توزیع کالاهاست. پاسخ به این سؤال که دولت چه مقدار باید دخالت نماید تا توزیع کالاها را سامان دهد، کاربرد این نظریه را گسترش داد. به ویژه بعد از دهه 1970 و با رخداد بحران­های اقتصادی و رواج بحث­های مربوط به دولت رفاه، موضوعات نظریه هنجاری مورد بحث و بررسی قرار گرفت.

نظریه هنجاری، از دولت رفاه بر مبنای زمینه­های فایده­گرایانه که در پی تأمین بیشترین شادمانی برای بیشترین تعداد مردم هستند، حمایت نمود. استراتژی دوم این نظریه، یعنی اخلاق­گرایی، مداخله در بازار را بر مبنای یک اصل بنیادین یعنی احترام یکسان و برابر برای موجودات می­پذیرد. توجیه دیگر مداخله دولت از نظریه نیازهای اساسی و عمومی انسان منتج می­شود. یعنی کالاهایی هستند که نباید اجازه داد که با پول بتوان آنها را خرید؛ در نتیجه باید نظام حمایتی اجتماعی کم و بیش گسترده­ای وجود داشته باشد. اما فردگرایان افراطی تمام این دیدگاه­ها را نقض اساسی آزادی قلمداد می­کنند. مداخله اجتماعی دولت، آزادی منفی افراد را کاهش می­دهد. چنین کاهشی هم از لحاظ اخلاقی غیر قابل توجیه و هم برای رفاه اجتماعی زیان­­آور است. در نتیجه به گفته هایک، دولت باید قواعد توزیع را که نسبت به بعضی تبعیض قائل شده و به نفع بعضی دیگر می­باشد، تعیین نماید. توزیع دولتی به عنوان تصحیح­کننده بی­عدالتی اجتماعی نیست؛ بی­عدالتی تنها می­تواند نتیجه قصدهای بدخواهانه برخی افراد باشد.

ارزیابی نظریه هنجاری

نظریه هنجاری بر خلاف ادعاهای منتقدانش، می­تواند به ارائه روشی دقیق و آگاهانه برای طرح انتخاب­های انسان­ها در حوزه­هایی از زندگی که می­توانند به کاربرد کارگزاری آزادانه اخلاقی بپردازند، مبادرت ورزد. این نظریه تعیین می­کند کدام تصمیمات در مورد آنچه برای انسان­ها خوب است، باید به افراد به صورت خصوصی یا اجتماعات به شکل دسته­جمعی واگذار گردد تا مطابق ترجیحاتشان، به تعیین آنها بپردازند.[1]

--------------------------------------------------------------------------------
کارشناس ارشد علوم سیاسی دانشگاه امام صادق علیه السلام

[1] برگرفته از کتاب: استوکر، جری و دیوید مارش (1378)، رهیافت و روش در علوم سیاسی، امیر محمد حاجی یوسفی، تهران، انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردی

0

چکیده: امروزه یکی از موضوعات مهم برای شرکتها، برنامه ریزی برای افزایش بهره‌وری و یا به بیان صریح تر بالا رفتن کارایی و اثربخشی در سازمان ها می باشد، چرا که بهره‌وری همواره یکی از راهبردهای بنیادی برای تضمین بقا و رشد شرکتها و سازمانها به شمار می رود. در این راستا مقاله حاضر به کشف و بررسی تاثیر سبک های رهبری(دستوری-متقاعدکننده-مشارکتی و تفویضی) بر افزایش بهره‌وری در واحد اداری شرکت نفت فلات قاره ایران می‌پردازد. در این مطالعه با استفاده از نمونه‌ای شامل 145 نفر از کارشناسان و متخصصین شرکت نفت قاره ایران مشخص گردیده است. تجزیه تحلیل داده ها جهت تایید و رد فرضیه ها با کمک آزمون تی تست مورد بررسی قرار گرفت و همچنین برای تعیین میزان الویت و اثر بخشی هر یک سبک های رهبری با استفاده از ضریب رگرسیون صورت پذیرفت، نتایج بدست آمده، نشان داد که اجرای سبک تفویضی جهت افزایش بهره‌وری در واحد اداری بالاترین الویت و امتیاز را دارد و همچنین اجرای سبک مشارکتی جهت رسیدن به حداکثر بهره وری در این واحد از پایین ترین ارزش و اهمیت از دیدگاه پاسخ گویان برخوردار می باشد.
(مطالعه موردی: واحد اداری شرکت نفت فلات قاره ایران)